یادت دلیل گریه‌ی پنهانی من است

نامت انیس این دل زندانی من است

نـیمه شب آمدم که نبینی رخ مرا

بـار‌  گناه  علت  پـنهانی  من است

از خود بریده‌ام به تو نزدیک تر شوم

این لحظه ها که خلوت من است

در خلوتم  همیـشه  کلنجار مـی‌روم

میگویم این چه وضع مسلمانی من است

کاری بکن که رو نزنم بر کسی بیا.

چیزی بده که رزق سلیمانی من است

از سفره‌ی تو می خورم و سیر میشوم

صد شکر نعمتت همه ارزانی من است

یک جلوه‌ات بر این دل تاریک و سنگی‌ام

پایان خـواب های زمستانی من است

امشب که داد می زنم"العفو" ای خدا

لحظه به لحظه رحمت بارانی من است

گرم  گناه  بوده‌ام  و  دیـر آمدم

عصیان دلیل غیبت طولانی من است

تا که نبخشی‌ام من از اینجا نمی روم

این گریه برگ سبز پشیمانی من است

شاعر: محمد حسن بیات لو


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها